اشعار جدید عاشقانه
اشعار جدید
خوش به حال من و دریا و غروب و خورشید
و چه بیذوق جهانی که مرا با تو ندید
اشعار جدید عاشقانه
رشتهای _جنس همان رشته که بر گردن توست_
چه سروقت مرا هم به سر وعده کشید
اشعار جدید عاشقانه
نه کف و ماسه، که نایابترین مرجانها
تپش تبزدۀ نبض مرا میفهمید
اشعار جدید عاشقانه
آسمان روشنیاش را همه بر چشم تو داد
مثل خورشید که خود را به دل من بخشید
اشعار جدید عاشقانه
ما به اندازۀ هم سهم ز دریا بردیم
هیچکس مثل تو و من به تفاهم نرسید
اشعار جدید عاشقانه
خواستی شعر بخوانم دهنم شیرین شد
ماه طعم غزلم را ز نگاه تو چشید
اشعار جدید عاشقانه
منک ه حتی پی پژواک خودم میگردم
آخرین زمزمهام را همه شهر شنید
اشعار جدید عاشقانه
اینجا برای از تو نوشتن هوا کم است
دنیا برای از تو نوشتن مرا کم است
اشعار جدید عاشقانه
اکسیر من نه این که مرا شعر تازه نیست
من از تو مینویسم و این کیمیا کم است
اشعار جدید عاشقانه
سرشارم از خیال، ولی این کفاف نیست
در شعر من حقیقت یک ماجرا کم است
اشعار جدید عاشقانه
تا این غزل شبیه غزلهای من شود
چیزی شبیه عطر حضور شما کم است
اشعار جدید عاشقانه
گاهی تو را کنار خود احساس میکنم
اما چقدر دلخوشی خوابها کم است
اشعار جدید عاشقانه
خون هر آن غزل که نگفتم به پای توست
آیا هنوز آمدنت را بها کم است؟
اشعار جدید عاشقانه
مبر پای قمار عشق ای دل-باز- هستت را
ندارم بیش از این تاب تماشای شکستت را
اشعار جدید عاشقانه
مشو مبهوت گیسویی که سر رفته است از ایوان
که ویران میکند این “نقش ایوان” “پای بست” ات را
اشعار جدید عاشقانه
همیشه گریه راه التیام زخمهایت نیست
کدامین آب خواهد شست داغ پشت دستت را؟!
اشعار جدید عاشقانه
تو خار چشم بودی قلعه ی یک عمر پا برجا
که حالا شهر دارد جشن میگیرد نشستت را
اشعار جدید عاشقانه
تو دل بستی به معشوقی که خود معشوقها دارد
رها کن ای دل غافل خدای بت پرستت را…
با سلام واقعا که اشعار جالبی بود
با تشکر از زحمات شما