اس دلتنگی

اس دلتنگی

اس دلتنگی

اس دلتنگی

خدا حافظ
پیام من
کلام من
خدا حافظ تو ای تنها سلام من
خداحافظ طلوع من غروب من
خداحافظ تو ای محبوب خوب من

 اس دلتنگی

گفتی خدا حافظ

گفتم نمی خواهی مرا؟ باشد نخواه

اما ای کاش می گفتی چرا؟

اس دلتنگی 

از دست دادمت ، به راحتی یک نفس ، به آسانی یک پلک ، سخت ست ؛ ولی انگار باید

بگویم خداحافظ .ای تمام آن چه دارای ام بودی در این روزگار سخت ، خداحافظ .

 اس دلتنگی

ببین مرا چه گونه جادو کردی ؟ هنوز هم نمی توانم

آن گونه که بودم ، باشم . هنوز هم نمی توانم – روزها بعد از نبودنت انسان دیگری

را آنگونه که تو را ساختم برای خود بسازم

سخت ست اما خداحافظ

اس دلتنگی

خداحافظ همیشه سخت ترین کلمه است برای بازگفتن… بر لب که بیاید دیگر باید رفت ! … می روی ؟

اس دلتنگی  

و من از تو جدا ماندم ولی ای کاش میمردم

برو دیگر که دل از غم رها کردم

خداحافظ…خداحافظ که دیگر بر نمیگردم . . .

اس دلتنگی  

غلام نرگس مست تو تاجدارانند

خراب باده لعل تو هوشیارانند

 اس دلتنگی  

تو را صبا و مرا آب دیده شد غماز

و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند

 اس دلتنگی  

ز زیر زلف دوتا چون گذر کنی بنگر

که از یمین و یسارت چه سوگوارانند

 اس دلتنگی  

گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین

که از تطاول زلفت چه بی‌قرارانند

اس دلتنگی   

نصیب ماست بهشت ای خداشناس برو

که مستحق کرامت گناهکارانند

اس دلتنگی   

نه من بر آن گل عارض غزل سرایم و بس

که عندلیب تو از هر طرف هزارانند

 اس دلتنگی  

تو دستگیر شو ای خضر پی خجسته که من

پیاده می‌روم و همرهان سوارانند

اس دلتنگی  

بیا به میکده و چهره ارغوانی کن

مرو به صومعه کان جا سیاه کارانند

 اس دلتنگی  خلاص حافظ از آن زلف تابدار مباد

که بستگان کمند تو رستگارانند

ارسال نظر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *